اینکه در توصيف امام حسين(ع) آمده است: «كَانَ فَقِيهاً قَبْلَ
أَنْ يُخْلَقَ»[1]، به
چه معنايي است؟
همۀ ائمّۀ
طاهرين(ع) از جمله امام حسين(ع)، انوار مقدّسي در عرش خداوند سبحان بوده[2] و
از ابتدا، داراي همۀ کمالات و فضائل بودهاند.[3]
2. امام حسين(ع) در چه روز و سالي به دنيا آمدند؟
بنابر مشهور،
سالروز ولادت آن حضرت، روز سوّم شعبان سال سوّم هجري است.[4]
3. آيا اين مطلب که حضرت زهرا(س) صداي تسبيح و تقديس امام حسين(ع)
را از درون رحم خود ميشنيدند، صحّت دارد؟ آيا اين امر امکانپذير است؟
در برخي از
روايات چنين مطالبي نقل شده است،[5] البته
اين امر، مسألهای طبيعي نبوده، بلكه کرامت و معجزه بوده است و معجزه، هم امكان
ذاتي و هم امكان وقوعي دارد. ضمن آنکه چنين مطلبي به امام حسين(ع) هم اختصاص
نداشته است، بلكه دربارۀ ديگر معصومين(ع) از جمله اميرالمؤمنين(ع)[6] و
حضرت زهرا(س)[7] نيز نقل شده
است. نظير اين معجزات، در قرآن کريم راجع به حضرت يحيي(ع) و حضرت عيسي(ع) هم آمده
است.[8]
4. امام حسين(ع) در زمان پيامبر اکرم(ص)، نزد ايشان از چه جايگاهي
برخوردار بودند؟
پيامبر اکرم(ص)
احترام و توجّه ويژهاي به امام حسن و امام حسين(ع) داشتند و در مواقع مختلف، از
آنان تمجيد و تعريف ميکردند؛[9] بهخصوص راجع
به امام حسين(ع)، و اينکه حضرت مهدي(عج) که جهان را پر از عدل و داد ميکنند، از
نسل ايشان هستند.[10]
5. موضوع
گناه كردن فُطرُس مَلَك چيست؟ مگر ملائکه گناه میکنند که بعد از گناه، طرد شده و
بعد بهواسطۀ امام حسین(ع) بخشیده شوند؟
قضيّۀ فطرس،
از متشابهات تاريخ است و جزئيات آن روشن نيست؛ امّا همینمقدار بدانید که فطرس
مرتکب گناه نشد، بلکه در اجراي امر پروردگار، کندي کرد که موجب شکستن پرش شد و بهواسطۀ
پيامبر اکرم(ص) و امام حسين(ع) به حال اوّل برگشت.[11]
بهطور کلّی
نحوۀ عملکرد و نوع کيفر ملائکه و اهل ملکوت، با قوانين دنيا و عالم مادّي ما بهکلّي
تفاوت دارد و تفکّر در جزئيات و خصوصيّات آن، فايدهاي ندارد. آنچه مهّم است اينکه
اهلبيت(ع) واسطۀ فيض الهي هستند و توسّل به آن بزرگواران، مشکلات مادّي و معنوي
را برطرف ميکند.
. من
لايحضره الفقيه، ج 2، ص 613، (زيارت جامعۀکبيره): «خَلَقَكُمُ اللَّهُ
أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِينَ حَتَّي مَنَّ عَلَيْنَا بِكُمْ
فَجَعَلَكُمْ فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُه
... ـ خداوند شما را بهصورت
نورهايي آفريده و گرداگرد عرش خود قرار داد. تا آنگاه خدا به وجودتان بر ما منّت
نهاده و شما را در خانههايي مقرّر داشت كه اجازه داده بود رفعت يابند و نامش در آنها
برده شود...»
. در
الكافي، ج1، ص 463 به تولّد آن حضرت در سال سوّم هجري اشاره شده و در کتابهاي
مصباح المتهجّد، ج 2، ص 826؛ مسار الشّيعه، ص 61؛ تنها سوّم شعبان بيان شده است. علامۀ مجلسي)
نيز ولادت آن حضرت در سوّم شعبان را مشهورتر ميدانند. [بحار الأنوار، ج 44، ص 201] البته در برخی از منابع، روزهای دیگری نیز بهعنوان ولادت
ایشان، بیان شده است که عبارتند از: اواخر
ربيع الاوّل سال سوّم هجري: المقنعه، ص 467؛ تهذيب الاحکام، ج 6، ص 41؛ پنجم
شعبان سال چهارم هجري: مناقب آل أبي طالب، ج 4، ص 76؛ الإرشاد، ج 2، ص 27؛ مقاتل
الطالبيين، ص 84؛ نظم درر السّمطين، ص 194و...
. الإرشاد، ج 2، ص 127 «إِنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ شَنَفَا الْعَرْش ـ همانا حسن و
حسين دو گوشوارۀ عرش خدايند»؛ امالی الطوسی، ص 501: «هُمَا سَيِّدَا
شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، طُوبَى لِمَنْ أَحَبَّهُمَا وَ أَبَاهُمَا وَ
أُمَّهُمَا، وَ وَيْلٌ لِمَنْ حَارَبَهُمْ وَ أَبْغَضَهُمْ ـ حسن و حسین سروَر
جوانان اهل بهشتاند، خوشا بهحال کسیکه آن دو و پدر و مادرشان را دوست بدارد و
وای بهحال کسیکه ایشان را دشمن بدارد.» ر.ک مناقب آل أبيطالب،ج 4، ص 20 تا 27؛ عمدة عيون صحاح
الأخبار، ص 395 تا 407؛ كشف الغمّة، ج 1، ص 489؛ مقتل الحسين(ع) (الخوارزمي)، ج
1، ص 133؛ ينابيع المودّة، ج 2، ص 200 تا 210.
. بحار
الأنوار، ج 36، ص 307: «يَا حُسَيْنُ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِكَ تِسْعَةُ أَئِمَّةٍ
مِنْهُمْ مَهْدِيُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ فَإِذَا اسْتُشْهِدَ أَبُوكَ فَالْحَسَنُ
بَعْدَهُ فَإِذَا سُمَّ الْحَسَنُ فَأَنْتَ فَإِذَا اسْتُشْهِدْتَ فَعَلِيٌّ
ابْنُكَ فَإِذَا مَضَى عَلِيٌّ فَمُحَمَّدٌ ابْنُهُ فَإِذَا مَضَى مُحَمَّدٌ
فَجَعْفَرٌ ابْنُهُ فَإِذَا مَضَى جَعْفَرٌ فَمُوسَى ابْنُهُ فَإِذَا مَضَى مُوسَى
فَعَلِيٌّ ابْنُهُ فَإِذَا مَضَى عَلِيٌّ فَمُحَمَّدٌ ابْنُهُ فَإِذَا مَضَى
مُحَمَّدٌ فَعَلِيٌّ ابْنُهُ فَإِذَا مَضَى عَلِيٌّ فَالْحَسَنُ ابْنُهُ ثُمَّ
الْحُجَّةُ بَعْدَ الْحَسَنِ يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا
مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً ـ يا حسين! از نسل تو نُه امام هستند كه مهدى اين
امّت نيز از ايشان است، هنگامىكه پدرت شهيد شد حسن، و هنگامىكه حسن مسموم شد، تو
و بعد از شهادت تو فرزندت على، و هنگامىكه على از دنيا رفت فرزندش محمّد، و
هنگامىكه محمّد از دنيا رفت فرزندش جعفر، و هنگامىكه جعفر از دنيا رفت فرزندش
موسى، و هنگامىكه موسى از دنيا رفت فرزندش على، و هنگامىكه على از دنيا رفت
فرزندش محمد، و هنگامىكه محمّد از دنيا رفت فرزندش على، و هنگامىكه على از دنيا
رفت فرزندش حسن، و سپس حجّت زمين را از عدل پر مىكند، همانگونه كه از ظلم پر شده
است.» همچنین ر.ک: كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص
256 تا 271.
[11]. کامل
الزّيارات، ص 66: «إِنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ(ع) لَمَّا وُلِدَ أَمَرَ
اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ جَبْرَئِيلَ(ع) أَنْ يَهْبِطَ فِي أَلْفٍ مِنَ
الْمَلَائِكَةِ فَيُهَنِّئَ رَسُولَ اللَّهِ(ص) مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ جَبْرَئِيلَ(ع)
قَالَ وَ كَانَ مَهْبِطُ جَبْرَئِيلَ(ع) عَلَى جَزِيرَةٍ فِي الْبَحْرِ فِيهَا
مَلَكٌ يُقَالُ لَهُ فُطْرُسُ كَانَ مِنَ الْحَمَلَةِ فَبُعِثَ فِي شَيْءٍ
فَأَبْطَأَ فِيهِ فَكُسِرَ جَنَاحُهُ وَ أُلْقِيَ فِي تِلْكَ الْجَزِيرَةِ
يَعْبُدُ اللَّهَ فِيهَا سِتَّمِائَةِ عَامٍ حَتَّى وُلِدَ الْحُسَيْنُ(ع) فَقَالَ
الْمَلَكُ لِجَبْرَئِيلَ(ع) أَيْنَ تُرِيدُ؟ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى
أَنْعَمَ عَلَى مُحَمَّدٍ(ص) بِنِعْمَةٍ فَبُعِثْتُ أُهَنِّئُهُ مِنَ اللَّهِ وَ
مِنِّي فَقَالَ يَا جَبْرَئِيلُ احْمِلْنِي مَعَكَ لَعَلَّ مُحَمَّداً(ص) يَدْعُو
اللَّهَ لِي قَالَ فَحَمَلَهُ فَلَمَّا دَخَلَ جَبْرَئِيلُ عَلَى النَّبِيِّ(ص) وَ
هَنَّأَهُ مِنَ اللَّهِ وَ هَنَّأَهُ مِنْهُ وَ أَخْبَرَهُ بِحَالِ فُطْرُسَ
فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَا جَبْرَئِيلُ أَدْخِلْهُ فَلَمَّا أَدْخَلَهُ
أَخْبَرَ فُطْرُسُ النَّبِيَّ(ص) بِحَالِهِ فَدَعَا لَهُ النَّبِيُّ(ص) وَ قَالَ
لَهُ تَمَسَّحْ بِهَذَا الْمَوْلُودِ وَ عُدْ إِلَى مَكَانِكَ قَالَ فَتَمَسَّحَ
فُطْرُسُ بِالْحُسَيْنِ(ع) وَ ارْتَفَعَ وَ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(ص) أَمَا
إِنَّ أُمَّتَكَ سَتَقْتُلُهُ وَ لَهُ عَلَيَّ مُكَافَاةُ أَنْ لَا يَزُورَهُ
زَائِرٌ إِلَّا بَلَّغْتُهُ عَنْهُ وَ لَا يُسَلِّمَ عَلَيْهِ مُسَلِّمٌ إِلَّا
بَلَّغْتُهُ سَلَامَهُ وَ لَا يُصَلِّيَ عَلَيْهِ مُصَلٍّ إِلَّا بَلَّغْتُهُ
عَلَيْهِ صَلَاتَهُ قَالَ ثُمَّ ارْتَفَعَ ـ هنگامىكه حسين بن على(ع) متولّد شدند، حق
تعالى به جبرئيل امر فرمود كه در ضمن هزار فرشتۀ ديگر به زمين فرود آيد و به رسول
خدا(ص) تهنيت بگويد. محلّ فرود آمدن جبرئيل جزيرهاى بود که در آن، فرشتهاى بهنام
فطرس مىزيست كه از حملۀ عرش محسوب مىشد و خداوند او را بر انجام كارى مبعوث نمود
و چون وى در بهجاآوردن آن سستى کرد، بالش شكسته شد و در آن جزيره افتاد. او
مدّت E Fششصدسال خداوند را عبادت مىكرد تا امام حسين(ع)
متولّد شدند. فطرس به جبرئيل گفت: ارادۀ كجا دارى؟ جبرئيل فرمود: خداوند متعال بر
حضرت محمّد(ص) نعمتى عنايت فرموده و مرا براى گفتن تهنيت از جانب خودش و خودم به
نزد آن حضرت فرستاده است. فطرس گفت: مرا نیز با خودت ببر، شايد پیامبر خدا(ص) براى
من دعا فرمايد.
جبرئيل فطرس را با خود برد و هنگامى كه به
مكان رسول خدا(ص) رسيد، فطرس را بيرون گذارد و خودش محضر مبارك آن حضرت مشرّف
گرديد و پس از ابلاغ تهنیت الهی، حال فطرس را گزارش داد. پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
اى جبرئيل او را داخل كن. جبرئيل او را داخل نمود و وى حال خود را براى آن جناب
بازگو نمود. پيامبر اکرم(ص) برايش دعا کرده و فرمودند: بال شكستۀ خودت را به اين
مولود بكش و بهجاى خودت برگرد.
فطرس بال شكستهاش را به امام حسين(ع) كشيد و
سالم شد. سپس، از واقعۀ شهادت امام حسین(ع) به پیامبر اکرم(ص) خبر داد و گفت: در
مقابل حقّى كه اين مولود بر من دارد، ملتزم هستم هر زائرى كه او را زيارت كند،
زيارتش را به آن حضرت برسانم؛ هر
سلامكنندهاى كه سلام كند، سلامش را به محضرش ابلاغ نمایم؛ هر كسى كه به ایشان
تهنيت گويد، آن را بهحضورش عرضه کنم؛ اين مطلب را گفت و به آسمان پرواز
كرد.» همچنين ر.ک: بصائر الدّرجات، ص 68؛ رجال
الكشي، ص 583؛ دلائل الامامه، ص 190؛ إثبات الوصيّة، ص 164؛ الخرائج و الجرائح، ج
1، ص 252؛ بشارة المصطفی، ص 219؛ روضة الواعظين، ج 1، ص 356؛ بحار الأنوار، ج
43، ص 243 و...